چادرش روی شانهاش افتاده است. با مقنعهی سفیدی که برای نماز سر میکند مانند فرشتهها میشود. چهارزانو مینشینم و به دیوار تکیه میدهم. سرش را روی پایم میگذارد و میخوابد. صورتش خیس است. هوای بیرون روشنتر شده است.
یکشنبه 86 آذر 25
, ساعت 1:54 صبح |[ پیام]